سفارش تبلیغ
صبا ویژن


از یک عباس

هزار خان گزینش
نوشته شده در 88/7/5:: 9:12 صبح

باز هم سلام به شما دوستان عزیز!!!
در انتخاب رشته آزمون سراسری امسال (1388)، من به توصیه چندی از دوستان و آشنایان چند رشته از دانشگاه امام حسین را انتخاب کردم. من در بحر اینکه با قبولی در این دانشگاه استخدام رسمی سپاه خواهی شد و آینده ات تأمین است، رشته های مهندسی مکانیک، هوا و فضا و برق این دانشگاه را انتخاب کردم. همان طور که می دانید رشته های این دانشگها نیمه متمرکز است به این معنی که این رشته ها علاوه بر کنکور باید چند مرحله دیگر نیز بگذرانی که شامل مصاحبه ، امتحان ، تحقیق و آزمایش پژشکی می شود.
حدود یک دو هفته بعد که افراد قبولی چند برابر ظرفیت رشته های نیمه متمرکز را اعلام کردند ، اسم من نیز برای دانشگاه امام حسین اعلام شد.طبق اعلام من برای انجام مراحل گزینش باید به مرکز گزینش سپاه پاسداران در خراساتن رضوی می رفتم.مدارکی را که در سایت نوشته بود در روز مقرر به آنجا بردم . اولین چیز جالب که در این جا اتفاق افتاد این بود که تمامی مدارکی که در سایت سنجش نوشته شده بود با آنچه آنها می خواستند فرق می کرد.
 متصدی بخش مراجعات بعد از چک کردن اسم من، به من یک فرم 7 صفه ای دو رو داد که باید همه آن را پر می کردم. در این فرم از همه چیز سوال کرده بودند. از چیز هایی که سر آدم گیج می رود. مثل:اعضای خانواده درجه یک و درجه دو و تمامی مدارک و آدرس و تلفن آنها، چند از دوستان صمیمی و تمامی مدارک و آدرس و تلفن آنها، هم محله ای ها و همسایگانی که با آنها آشنایی دارید و تمامی مدارک و آدرس و تلفن آنها، اعتیاد، زندانی شدن ، قصاص، اعدام،شرکت در گروهک ها، حزب ها ، تشکل ها خودتان، اعضای درجه یک و درجه دو خانواده، آدرس و تلفن منازلی که در 15 سال گذشته بوده اید، کروکی دقیق منزلتان وغیره.
بعد از این نوبت به امضای تعهد ها می رسید که در انواع مختلف بودند: من حق خروج از کشور را ندارم مگر با اجازه سپاه، من حق ازدواج با کسی را ندارم مگر اینکه به سپاه اطلاع دهم، باید چندین سال برای سپاه کار کنم و غیره.
حدود دو سه ساعت که معطل  شدم، متصدی به من چند نامه معرفی داد که باید می رفتم و امتحان می دادم. یکی عقیدتی بود که باید امتحان قرائت قرآن و جواب به سوال های عقیدتی می دادم. یکی دیگر امتحان آمادگی بدنی بود دوباره باید یک امتحان ورزش را تکرار میکردم. یک دیگر مربوط بود به اداره تشخیص هویت که ببینند من اصلا ایرانی هستم، نام و نشان من درست است و تا به حال جرمی مرتکب نشده ام یا نه. دیگری هم مربوط به پزشکی و سلامت جسمانی بود.
متصدی پیشنهاد کرد که اول به کمیسیون پزشکی بروم. کمیسیون پزشکی شامل قد و وزن، بازرسی بدن برای زخم، خالکوبی، ماه گرفتگی، خورشید گرفتگی، بخیه ، بریدگی و غیره، پرانتزی یا ضربدری بودن پا، آزمون چشم پزشکی، MRI
ستون فقرات، تست روانکاوی و شخصیت ، آزمایش خون و ادرار و هزار تا تست پزشکی دیگر که باید از هر مرحله به سلامت بیرون می رفتی.
من هم فردا به بیمارستان امام حسین که در آنجا آزمون برگزار می شد رفتم . ساعت 8 به آنجا رفتم. تا ساعت نه دکتر نیامد. نفر دوم صف من بودم. وقتی رفتم داخل نفری دیگری که با دکتر کار داشت همراه من به داخل آمد. دکتر و او شروع کردند به صحبت کردن و معطل گذاشتن من. من که حوصله ام سر رفته بود، با انگشتانم به صندلی ای که در آن نشسته بودم میزدم، که ناگهان دکتر که معلوم نبود از دنده چپ بلند شده بود یا از فشار روزه عصبانی شد و گفت برو بیرون بگو نفر بعد بیاد، برو یاد بگیری دفعه بعد با ادب باشی برو بگو نفر بعد بیاد. من را انداخت بیرون. بار دوم که رفتم هزار عذر خواهی و ببخشید گفتیم. بعد از اندازه گیری وزن، قد، فشار خون و غیره از من پرسید عمل جراحی کرده تا به حال یا نه ؟ من گفتم آپاندیس. گفت کی؟ گفت تقریبا 6 ماه پیش. بعد یک دفتر را برداشت 2 ساعت ورق زد بعد گفت 2 سال منع استخدامی داری ، رد هستی ، نمی توانی استخدام بشوی!!!!!
گفتم هیچ راهی ندارد؟؟؟ گفت نه. اما صبر کن رئیس کمسیون پزشکی بیاید، شاید بتوان کاری بکند. گفتم: یعنی می تواند کاری بکند. گفت بعله با اختیاراتی که دارد می تواند کاری بکند. من هم با هزاران امید و آرزو از ساعت 10 تا 2 منتظر رئیس کمیسیون ایستادم. وقتی به او گفتم بی مقدمه گفت: نمی شود ، مردودی ، نمی توانی استخدام بشوی. ما هم دو دست از دو پا خالی تر به خانه بر گشتیم. من که دیدم دیگر قبول نمی شوم دیگر به سراغ گرفتن دیگر مدارک نرفتم.
تا بعد دوستان.



کلمات کلیدی : خاطرات روزانه
پیامها داغ کن - کلوب دات کام

<برای دریافت کد کلیک کنید>