سفارش تبلیغ
صبا ویژن


از یک عباس

جواب یک شاعر به میرحسین موسوی
نوشته شده در 88/9/7:: 9:18 عصر

علی میرزایی در وبلاگ «22 خرداد 88» نوشته است:

سخنان امروز آقا را در جمع بسیجیان شنیدید؟ . . . من هم شنیدم. شاعر نیستم و بسیجی هم نیستم آنطوری که دیگران گمان میکنند اما همیشه جهت دفاع از آستان ولایت آماده ام. این سطور هم به قول دوستان چیزی جز "شعرواره" نیست. چه کنم که فاخرتر از این نمیتوانم با مولایم سخن بگویم. باشد که با این چند خط زبان مدعیان حریم عظمای ولایت کوتاه شود پیش از آنکه . . . البته این نوشته مصادف شد با توهین های موسوی به بسیجیان در آخرین بیانیه اش.

 

آری ما هم هستیم. . .

در جواب اهانت های موسوی که درد دلی است با سید و مولایم، رهبر و مقتدایم. . .

ساده جز حق چه میتوان گفتن

حرف ناحق نمیتوان گفتن

***

محرمی گر که سرّ دل دارد

از هیاهویمان  خجل دارد

 

 

الغرض جانمان توئی آقا

مرد مردانمان توئی آقا

***

شادی ات جانفزای ما باشد

غصه هایت عزای ما باشد

***

خواهم این را که یاعلی گفتن

قصه ی غصه با ولی گفتن

***

تا بگویم حکایتی شاید

نِی به قصد جسارتی شاید

***

شده خم پشتمان ز تهمت ها

خدعه ها، کینه ها، خیانت ها

 

 

میرسد هر دقیقه بُهتانی

همچو باران به باغ و بستانی

***

روز اول همین که دعوا شد

سفره ی ادعا مُحَیا شد

 

 

سنگ میزد به شیشه ها یارو

تیشه ای روی ریشه ها یارو

 

 

ای که در این زمینه بی باکی!

هان! بگو از چه رو شدی شاکی؟

***

نشِنیدم جوابی از ایشان

حرف چندان حسابی از ایشان

 

 

بر دلش نور حق نشد جاری

این شد آغاز آن گرفتاری

***

شهر و آتش چرا؟ نمیدانم

جهل سرکش چرا؟ نمیدانم

***

فتنه ای بهر خشک و تر گیری

شعله های نخست درگیری

***

وا تقلب کنان به سر میزد

سجده ی مختلط کمر میزد(?)!

 

 

شهر و آشوب و  خرمنی آتش

تحت تصدیق اجنبی کارش!

***

تا همان دم به ضربتی  آنی

وا کند عقده های پنهانی

***

بچه های بسیجی ایران

قهرمانان دلاوران شیران

 

 

سینه ها را سپر همی کردند

ترک جان مخلصانه می کردند

***

دشمن اما چنانکه آماده

جمعی از گمرهان فرستاده

 

 

داد و فریادشان بدین میدان

اَنا مظلوم و نَحنُ مصدومان(?)!

 

 

شیوه اش اعتراض صلح آمیز

با توسل به فعل قهر آمیز!

 

 

چوب و چاقو، به دست ایشان بود

روح بیگانه مست ایشان بود

***

آن طرف مسجدی که میسوزد

کینه ای کافرانه میتوزد

 

بخشی از دلاوری!!! های بعضی ها در سوزاندن مسجد لولاگر

 

گر جفای زمانه شد ما را

غصه در دل فزون نشد ما را

***

چونکه با همتیم و جانبازیم

جان خود عاشقانه میبازیم

***

جان به کف بهر دین و ایرانیم

چون ز نسل همان دلیرانیم

شعر از علی میرزائی آذرماه 1388

وبلاگ نویس شهرما

 



کلمات کلیدی : سیاست
پیامها داغ کن - کلوب دات کام

ما بی شماریم!؟
نوشته شده در 88/9/7:: 9:16 عصر

وبلاگ اندیشناک نوشته است:

فرض کنید من و شما دو دوست قدیمی هستیم.
نام من حسین و نام شما مهدی !
من و شما 10 سال است همدیگر را میشناسیم!
اگر امروز صبح همدیگر را ببینیم اولین جمله ای که حتما به کار نمی بریم کدام گزینه است؟
1- سلام. چطوری؟
2- به به به ...! سلام! دوست عزیز و گرامی!
3- سلام علیکم آقا حسین (مهدی) عزیز!
4- سلام. اسم من حسین (مهدی) است!!!
قطعا گزینه چهارم را به کار نمیبریم.
برای اینکه این گزینه اظهر من الشمس است و بکار بردن آن بیهوده و مضحک!


یا اینکه ساعت 12 ظهر یک روز آفتابی باشه!
کدام یک از جملات زیر در یک گفتگو ، مضحک به نظر میرسد؟
1-  به به چه روز خوبیه؟
2- چقدر گرمه؟
3- جون میده الان بری استخر!
4- سلام. الان روز است!!!
مسلما جمله آخری مضحک است زیرا یک مسئله کاملا واضح است!


حال فرض کنید در یک کشور حداکثر مردم طرفدار یک عقیده خاص هستند! طرفدار یک شخص خاص! طرفدار یک رنگ خاص! مثلا رنگ سبز! ( خیلی اتفاقی به ذهنم رسیدا!)
و آنقدر این افراد در سطح کشور زیاد هستند که بر همگان واضح است که اکثریت مردم این کشور طرفدار طیف سبز هستند! یعنی یک واقعیتی است که قابل انکار نیست و همگان بر این نکته اذعان دارند که طرفداران آن طیف خاص در کشور بیشمار هستند!


فرض کنید طرفداران موج سبز میخواهند یک شعار برای خود بسازند!
کدام شعار مضحک ترین شعاریست که میتوان بیان کرد؟
-  ما هیچ جا نمیریم همین جا هستیم!................... ( در خدمت هستیم!)
- سبز سبزم ریشه دارد........................................ ( جلبک ریشه نداره!)
- توپ تانک ترقه دیگر اثر ندارد!.................................( برای شما همون ترقه کافیه!)
- ما بیشماریم!!!!!!!!!!!!!!!!.....................................( ...!)
واقعا آنچه عیان است چه حاجت به بیان است!
اگر بیشماری شما صحت دارد ، خب این در میان همه ی مردم احساس میشود. چون به هر حال شما در میان همین مردم هستید! دیگر چرا باید آن را مصرانه تکرار کنید؟

چیزی که اظهر من الشمس است را چرا باید اثبات کرد؟
آیا واقعا بیشمارید؟

حال فکر کنید درکشوری نسبت مخالفان طیف به ظاهر سبز به سبزها مثل نسبت فیل باشد به فنجان!

سردمداران آن جنبش کذایی برای بقای خود در کشور چه راه حلی به ذهنشان میرسد؟
مایه گذاشتن از جان مردم ، از مال مردم ، از احساسات مردم، از آبرو و عزت مردم و... برای حفظ بقای خود!
خب!
حال برای آنکه از بیدار شدن آن دسته ی خاص از مردم که با لالایی های سردمدارانشان هنوز در خواب تقلب سبز هستند ، جلوگیری شود آن افراد از جان و مال و شرف خودشان برای بزرگان قبیله مایه گذارند چه باید کرد؟
آیا نباید با شعارها و دیگر ابزار تبلیغاتی احساسات آنها را برانگیخته نگاه داشت؟
و با همان شعار ها اینطور به آنان تلقین کرد که
نگران نباشید!
شما حداکثر هستید!
نگران نباشید!
شما بیشمارید!
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
هم وطن!
بیدار شو!
دشمن در کمین است!

یاعلی



کلمات کلیدی : طنز، سیاست
پیامها داغ کن - کلوب دات کام

زن از دیدگاه علم شیمی
نوشته شده در 88/9/6:: 9:11 عصر

زن از دیدگاه علم

 

زن از دیدگاه علم شیمی:

این عنصر کمتر در طبیعت به صورت آزاد یافت می شود و بیشتر به صورت یک ترکیب با ماده ای چون انیدرید متبلور وسولفات خود بینی در منازل یافت می گردد.


طرز تهیه:


برای تهیه این عنصر باید مقداری اکسید اسکناس و نیترات کادیلاک هشت ظرفیتی را در یک ویلا مخلوط کرده و پس از مدتی گاز ناز و سولفور عشوه متصاعد می شود در نتیجه به صورت رسوب در ته ویلا باقی می ماند. البته از زبان چرب و نرم هم می توان به صورت کاتالیزور استفاده کرد.


خواص شیمیایی:

بعضی از انواع این ترکیب بسیار زشت و بد قیافه بوده و میل شدیدی برای ترکیب شدن با نیترات پودر و سولفات ماتیک و اکسید سرمه دارند که پس از ترکیب شدن با این مواد نسبتا قابل تحمل می شوند.

بعضی از انواع این عنصر نیز با خورده شیشیه همراه است و خاصیت شوهر آزاری زیادی دارند.برای خالص کردن این عنصر کافیست که آن رادر یک سیستم سر بسته مثل اتاق قرار داد و با کربنات کتک و استات فحش مخلوط نمود.


خواص فیزیکی:

از جنس بسیار نرم و حساس می باشد و به سرعت تحت تاثیر محیط و احساسات قرار می گیرد.اگر مقداری اسید خشونت و کربنات سوز آور دیگری بنام آیوپاک(هوو) به آن اضافه کنیم فورا ذوب شده و به صورت اشک روان می گردد و اصلا میل ترکیب شدن با عنصر مرد را ندارد.اما به محض استفاده از کاتالیزورلبخند آنچنان با این عنصر ترکیب می شود که جدا شدنی نیست.

تذکر:نوع سخت این عنصر را با حرارت یک پالتو پوست می توان نرم کرد.

کلمات کلیدی : طنز، خواندنی
پیامها داغ کن - کلوب دات کام

سهراب وقتی دانشجو بود
نوشته شده در 88/9/6:: 1:22 عصر
اهل دانشگاهم     
روزگارم خوش نیست
ژتونی دارم   
       خرده عقلی   
          سر سوزن شوقی
 
اهل دانشگاهم پیشه ام گپ زدن است
گاه گاهی
می نویسم تکلیف    
                  می سپارم به
شما
                         تا به یک نمره ناقابل بیست  
                         که در آن زندانیست   
                        
دلتان زنده شود
چه خیالی چه خیالی میدانم    
گپ زدن بیهوده است
خوب
میدانم دانشم بیهوده است
اوستاد از من پرسید      
              چقدر نمره
ز من می خواهی
من از او پرسیدم           دل خوش سیری چند

کلمات کلیدی : طنز، خواندنی
پیامها داغ کن - کلوب دات کام

گزین گویه هایی از دکتر علی شریعتی
نوشته شده در 88/9/4:: 11:35 صبح

خوشبختی ما در سه جمله است؛
تجربه از دیروز، استفاده از امروز، امید به فردا
ولی ما با سه جمله دیگر زندگی‌مان را تباه می‌کنیم:
حسرت دیروز، اتلاف امروز، ترس از فردا

***

با تو
همه‌ی رنگ‌های این سرزمین را
آشنا می بینم

***

خدایا
به من زیستنی عطا کن که در لحظه‌ی مرگ
بر بی‌ثمری لحظه‌یی که برای زیستن گذشته است
حسرت نخورم
و مردنی عطا کن
که بر بی‌هودگی‌اش
سوگوار نباشم

***
پاکی
پلیدی
پوچی
این سه راهی است که پیش پای هر انسانی گشوده است

***
ما پرنده‌ی موهومی هستیم
که در عدم پرواز می‌کنیم

***
ای سنگلاخ خشن
ای مرداب عفن
ای بلندی غرور و
ای پستی ذلت،
خود را بکوب،
راهی هموار شو
در زیر پای اراده‌ی خداوند
تا بر تو نرم و زیبا بگذرد

***
خدایا؛
به هرکه دوست می‌داری بیاموز که
عشق از زندگی کردن بهتر است
به هرکه دوست‌تر می‌داری بچشان که
دوست‌داشتن از عشق برتر!

***

درد روح این است
و این است که
انسان شقایقی است
که با داغ زنده است

***
خدایا؛
چه‌گونه زیستن را تو به من بیاموز
چه‌گونه مردن را خود خواهم آموخت
منبع: گل آقا


کلمات کلیدی : خواندنی
پیامها داغ کن - کلوب دات کام

<      1   2   3   4   5   >>   >
<برای دریافت کد کلیک کنید>